درست وقتی ک فراموشت کرده بودم، باران گرفت، هوای خانه سنگین شد و زمان ایستاد. تنهایی استخوان‌هایم را نرم کرده بود. و تقویمِ نبودنت جمعه را فریاد می‌زد. و این‌گونه شد که قرن‌هاست، من هر هفته تلاش برای فراموش کردنت را از سر گرفتم. و نشد، نتوانستم. امّا خیالت راحت، سر قولم هستم و یک روز بالاخره یا جمعه را از تقویم بیرون می‌کشم، یا خودم را از زمین در هفته گردِ هجومِ خاطراتت.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نوین رایانه معاونت پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش آمل جزوات دانشجویی تکنولوژي دوربين مداربسته / اخبار / تجهيزات حفاظتي ستودنی فروشگاه اینترنتی ژیان کوشک مقدم بریم؟ مجله ی زیپ زوپ Erica مجتمع نسیم علوم پزشکی پردیسان