فقط به خاطر خودم



درست وقتی ک فراموشت کرده بودم، باران گرفت، هوای خانه سنگین شد و زمان ایستاد. تنهایی استخوان‌هایم را نرم کرده بود. و تقویمِ نبودنت جمعه را فریاد می‌زد. و این‌گونه شد که قرن‌هاست، من هر هفته تلاش برای فراموش کردنت را از سر گرفتم. و نشد، نتوانستم. امّا خیالت راحت، سر قولم هستم و یک روز بالاخره یا جمعه را از تقویم بیرون می‌کشم، یا خودم را از زمین در هفته گردِ هجومِ خاطراتت.
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم. تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم. پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: «دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی.» و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

شیک شو شیک بمان شیرینی کاج قالب های فارسی وردپرس 30 طراحی دکوراسیون داخلی | مرجع تخصصی دکوراسیون داخلی Ashley دانلود رایگان John در جستجوی کوچ Casey mahdi-yas